علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

از اردیبهشت 92 تا خرداد 92

سخنرانی های عشق مامان سلام به وروجک مامان که این روزهاااا به شدت حرف میزنه و جمله میگه ... تقریباً همه چیز میگی و گاهی من و پدرت با گفتن بعضی از جمله هات واقعاً قند تو دلمون آب میشه و کلی ذوق می کنیم.. برای مثال: پشت سیستم نشستم پسرک بازیگوش  دستم رو میکشه و میگه بیا.. میگم کجا.. میگه بیا کارت دارم.. میگم چیکارم داری... میگه مامان پوآ بزار ببینم... یک روز پسرک بازیگوش تمام کشوهای دراور و پاتختی رو بیرون ریخته بود... پدر از سرکار میاد و با دیدن اتاق با عصبانیت می پرسه اینجا چه خبره.. پسرک در جواب می گوید خبری نیست .. من و بابا مهدی کلی خندیدیم.. بعد از اون هر وقت ازت می پرسیم چه خبر؟ میگی خبری نیست پسرک این رو...
24 خرداد 1392

25 ماهگی و پروژه از شیر گرفتن علی نازم

سلام بر عشق مامان... 25 ماهگیت مبارک قند عسلم اواخر اردیبهشت ماه 92 بود که تصمیم گرفتم از شیره جانم دورت کنم عزیز مادر, یه پروسه سخت و نگران کننده عشق من, سخت برای تو گلم و سخت تر از تو برای من که قریب به 25 ماه شب و روزم رو با لمس کردنت, با در آغوش گرفتت, با بیداریهای گاه و بیگاه شبانه که به عشق تو برام شیرین بودن, با هرم نفسهات گذروندم و حالا باید.... با اینکه قصد داشتم باز هم بهت شیر بدم اما شرایط جوری شد که مجبور شدم به همین جا اکتفا کنم آخه عزیز مادر خیلی خیلی بد غذایی و مدام به زبون شیرینت میگفتی نونو بده و حتی اگه بهت شیر هم نمیدادم باز هم غذا نمی خوردی... گذشت دیدم نمیشه به تدریج ازت شیره جانم را بگیرم هر ...
6 خرداد 1392
1